Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-06@22:37:56 GMT

اثر هنری باید در راستای منافع ملی باشد

تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۷۷۰۳۶

اثر هنری باید در راستای منافع ملی باشد

‌به گزارش خبرنگار  حوزه  دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، مسعود بهبهانی نیا نویسنده سریال «کیمیا» در واکنش به صحبت‌های امیر دریادار حبیب‌اله سیاری معاون هماهنگ‌کننده ارتش پیرامون نادیده گرفتن نقش ارتش در سریال «کیمیا» طی یادداشتی با عنوان «چرا ندیده شلیک می‌کنید؟» نوشته بود: حرف من در مورد نوشته خودم، کیمیاست که این آقایان ندیده، ترجیع‌بند اتهاماتشان کرده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

یکی به تمسخر می‌گوید، شما نشان دادید کیمیا خرمشهر را آزاد کرده و دیگری می‌گوید کیمیای ۱۴ ساله در خط مقدم با دشمن می‌جنگیده.

ناخدایکم تکاور دریایی هوشنگ صمدی کلخورانی فرمانده گردان تکاوران دریایی مدافع خرمشهر در یادداشتی پاسخ نویسنده سریال «کیمیا» را داد و نوشت: اگر قرار است درباره افتخارات یک ملت سربلند در پیچ‌وخم تاریخ اثری هنری خلق شود، باید خالقان آن اثر خود را در برابر تمامی غیرت و احساسات تک‌تک نقش‌آفرینان مسئول بدانند. اگر بناست بخشی از واقعیات انکارناپذیر قربانی شود، آن اثر نه تنها توهین به هنر اصیل تلقی می‌شود بلکه هرگز در راستای منافع ملی نیز نخواهد بود.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

جناب نویسنده محترم!

قصد داشتم پاسخ یادداشت اخیر شما و همچنین برخی کم‌لطفی‌های عوامل سازنده سریال در زمان تولید آن را با مستندات فراوانی که چه بر روی کاغذ و چه نهان در سینه دارم، بدهم، اما به پیشنهاد تعدادی از دوستانم منصرف شدم. چرا که هر کس شاهد تلاش‌های فراوان بنده برای دفاع از تمامی مدافعان خرمشهر به ویژه گردان تکاوران دریایی حماسه‌آفرین ارتش در مقاومت و آزادسازی خرمشهر بوده، «نرود میخ آهنین در سنگ» را کاملاً درک کرده است! اما به یک دلیل مصمم شدم که چند خطی را برای افکار عمومی بنویسم.

مرقوم فرموده‌اید: «حتم دارم این آقایان حتی یک قسمت از سریال را ندیدند»؛ متاسفانه باز هم اشتباه کردید. در تمام این سالیان گفته‌ام که درباره قسمت به قسمت این سریال که به نبرد خرمشهر پرداخته بسیار حرف دارم. اگر مانند برخی دیگر از آثار سینمایی و تلویزیونی، تنها درباره یک کانال یا یک بیمارستان یا یک خاکریز در دوران دفاع مقدس می‌نوشتید، مسئله‌ای نبود، اما بخشی از جنگ را زیر سؤال بردید که در کل تاریخ دفاع مقدس برای ایرانی و غیرایرانی مثال‌زدنی است.

صرفاً با لباس نظامی بر تن بازیگر کردن، خاک و خون بر چهره و لباس بازیگر پاشیدن، تقلای بی‌هدف و ناشیانه در میادین جنگ، و سلاح به دست رزمنده دادن که نمی‌شود اثر هنری خلق کرد! قهرمان‌پروری و شخصیت‌پردازی به جای خود، اما آش آنقدر شور است که صدای جنگ‌دیده و جنگ‌ندیده را درآورده! می‌دانید حاصل اینگونه پرداختن به قهرمانان و رشادت‌های یک ملت چه می‌شود؟ بغض فروخورده‌ای که در چنین برهه‌هایی می‌گرید و اسباب تکدر خاطر شما هنرمندانی را فراهم می‌آورد که بایستی انعکاس‌دهنده واقعیات جامعه خود در عرصه سینما و تلویزیون می‌بودید.

جناب نویسنده عزیز!

خطاب به فرماندهان ارتش فرمودید: «چرا ندیده شلیک می‌کنید» بماند چه بسیارند شلیک‌هایی که ندیده انجام شد، اما چرا شما ندانسته و نخوانده می‌نویسید و می‌سازید؟! خدا داند... بهتر است قضاوت درباره این موضوع را به افکار عمومی بسپاریم چرا که بر همگان روشن است مخاطب عصر حاضر، روایت قلم‌های مختلف را می‌خواند و تصاویر دوربین‌های مختلف را می‌بیند و نهایتاً آنچه باورپذیرتر است را خواهد پذیرفت.

در آخر تنها به عنوان یکی از هزاران سرباز وطن که در راه دفاع از کیان این کشور موی سپید کرده، عرض می‌کنم اگر قرار است درباره افتخارات یک ملت سربلند در پیچ‌وخم تاریخ اثری هنری خلق شود، باید خالقان آن اثر خود را در برابر تمامی غیرت و احساسات تک‌تک نقش‌آفرینان مسئول بدانند. اگر بناست بخشی از واقعیات انکارناپذیر قربانی شود، آن اثر نه تنها توهین به هنر اصیل تلقی می‌شود بلکه هرگز در راستای منافع ملی نیز نخواهد بود.

فرمانده گردان تکاوران دریایی مدافع خرمشهر

هوشنگ صمدی کلخورانی

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: ارتش جمهوری اسلامی ایران تکاوران ارتش تکاوران دریایی ناخدا صمدی آن اثر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۷۷۰۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یک روایت از جهادگران در عملیات بیت‌المقدس

اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهای‌مان را که بیش از یکصد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر می‌شدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.

به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.

روایت حسین دولتی

حسین دولتی از رزمندگان و اعضای جهاد سازندگی استان سمنان در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب خاطرات خود «جنگ، منهای اسلحه» به بیان اقدامات جهادی خود و دیگر جهادگران در هموارسازی جاده‌های منطقه عملیاتی بیت‌المقدس پرداخته است:

 اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهایمان را که بیش از صد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر می‌شدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.

در مسیر، وقتی از اهواز عبور کردیم، هیچ‌کس جز رزمندگان در شهر نبودند. شهر کاملاً تخلیه شده بود. آن‌قدر شهر خلوت بود که با تریلی از هر خیابانی که می‌خواستیم رد می‌شدیم. توپخانه دشمن هم مرتب اهواز را می‌زد.

محل استقرار ما در جاده اهواز به خرمشهر، در پانزده کیلومتری اهواز و نزدیک ایستگاه قطار بود.

مرحله اول عملیات شروع شد. در مقر، جلسه‌ای خصوصی با فرماندهانمان، ابوالفضل حسن بیگی و مسئولان ستاد گرفتیم. آنجا به ما گفتند که باید چه کاری انجام بدهیم.

سمت چپ ما رودخانه کارون بود. زمین‌های کشاورزی زیادی به چشم می‌خورد؛ ولی چند سالی می‌شد که کسی در روستا نبود تا کشاورزی کند. از وسط زمین‌های کشاورزی گذشتیم تا به نخلستان‌ها رسیدیم.

از ما خواستند یک‌راه فرعی از وسط نخلستان‌ها به سمت دارخوین بزنیم. می‌خواستند از این راه، دشمن را در سمت غرب کارون غافل‌گیر کنند.

از همان روز کار را شروع کردیم. باید طوری کار می‌کردیم که کسی متوجه نشود. مسیری نبود که ما آن را ادامه بدهیم. تقریباً بیراهه بود و باید خودمان جاده می‌ساختیم. شش نفر بودیم. یک گریدر راه را صاف می‌کرد و می‌رفت.

با کامیون‌های لیلاند و تریلی با تانکر بیست هزار لیتری، نفت سیاه می‌پاشیدیم. من تریلی داشتم. مسیری که باید آماده می‌کردیم، حدود سی کیلومتر بود.

روزی سه چهار بار نفت سیاه را از شرکت نفت بار می‌زدم و روی جاده می‌پاشیدم. سمت راست ما خط مقدم بود و در فاصله پانصد متری، نی‌های بلندی دیده می‌شد. ما این‌طرف نیزار بودیم و دشمن آن‌طرف. بین ما هم آبی بود که از کارون می‌رفت.

با ماشین از پشت نی‌ها می‌رفتم؛ ولی چون ارتفاع ماشین زیاد بود، دیده می‌شد. رزمنده‌هایی که آنجا بودند، اعتراض می‌کردند و می‌گفتند: اینجا نیا! به هوای تو ما رو هم می زنن ولی ما باید جاده را احداث می‌کردیم.

به فرمانده گفتم رزمنده‌هایی که در مسیر مستقر هستند، اعتراض می‌کنند که ماشین شما باعث می‌شود سنگرهای ما زیر آتش دشمن برود. فرمانده گفت: شب برو تا توی دید دشمن نباشی و رزمنده‌ها هم ناراضی نباشن. بعدازآن، فقط شب برای نفت پاشی می‌رفتم؛ ولی شب هم مشکلات زیادی داشتم. مسیر را نمی‌دیدم و گاهی گله‌های گراز از جلوی ما رد می‌شدند.

آن شب تا اذان صبح در خط بودم. مرحله دوم عملیات بود. نزدیک اذان به مقر برگشتم. تیربارهای دشمن یکسره کار می‌کرد و تمام بیابان روشن‌شده بود.

نماز خواندم و در کانتینر خوابیدم. ساعت هشت صبح، یکی مرا صدا کرد و گفت: حاجی، بلند شین که عراق رفت. با تعجب پرسیدم: عراق کجا رفت؟! گفت: عقب‌نشینی کردن.

باورمان نمی‌شد. گفتم: من دو ساعت قبل، از منطقه اومدم. یکسره عراق داشت می‌کوبید. چطور الان ول کرد و رفت؟! بنده خدا قسم می‌خورد که باور کنید دشمن فرار کرده و آن‌طرف هیچ‌کس نیست.

بازهم باور نکردم. بلند شدم تا خودم ببینم. سوار تویوتا شدم و تا جایی که جاده را بریده بودند تا آب رهاشده به کارون برگردد، رفتم. دیدم تعداد زیادی از رزمنده‌ها آنجا ایستاده‌اند. جمعیت را که دیدم، باورم شد عراق منطقه را تخلیه کرده است. آن‌ها برای اینکه محاصره نشوند تا مرز عقب‌نشینی کرده بودند.

نزدیک صد متر از جاده را آب برده بود. رزمنده‌ها ایستاده بودند و نمی‌دانستند چطور از آب رد شوند. ابوالفضل حسن بیگی گفت: برو لودر رو بیاور. چند لودر و بلدوزر برای شب عملیات در خط استتار کرده بودیم. رفتم تریلی را برداشتم و یک بلدوزر و یک لودر را بار زدم.

راه باز شده بود. اول پیاده‌ها از جاده رفتند و بعد آمبولانس‌ها و بعد هم ماشین‌های سبک ولی به من اجازه ندادند بروم. گفتند منتظر بمون تا جاده سفت بشه. تریلی را پارک کردم و پیاده شدم. کمی جلوتر رفتم. داخل آب، گونی چیده بودند و رزمنده‌ها از روی گونی می‌پریدند. اطرافش پر از مین بود. می‌آمدند روی خط آهن و از روی آن عبور می‌کردند.

از خط آهن رد شدم و به نیزارها رسیدم. در همین حال بودم که گفتند: جلوتر نیا! اومدی وسط میدان مین! گفتم: از روی خط آهن اومدم. گفتند: این تله س.از همون جاهایی که پاگذاشتی و اومدی، برگرد. تعدادی از رزمندگان مشغول خنثی کردن مین بودند.

تا ساعت سه بعدازظهر آنجا بودم و سپس از جاده اهواز خرمشهر به سمت مرز رفتم. عراقی‌ها کل مسیر را با بلدوزر شخم زده بودند. همه‌جا پر از چاله بود و این موضوع، سرعت پیشروی ایرانی‌ها را کند می‌کرد.

جلو رفتم تا به پادگان حمیدیه رسیدم. شب آنجا ماندم. صبح مسیر را ادامه دادم تا به قرارگاه امام رضا (ع) در هشتاد کیلومتری جاده اهواز خرمشهر رسیدم. آنجا ایستگاه راه‌آهن بود که حسینیه نام داشت. این ایستگاه زمانی فعال بود که عراقی‌ها از بصره به آنجا می‌آمدند یا از ایران می‌خواستند به عراق بروند. جاده اهواز به بصره ارتفاع زیادی داشت. عراق این جاده را به‌عنوان سنگر در اختیار گرفته بود.

در مرحله سوم عملیات، در قرارگاه امام رضا (ع) مستقر شدیم تا جاده اهواز به بصره را بازسازی کنیم. برای عملیات‌های بعدی و پشتیبانی نیروها که در آن منطقه مستقر بودند و عملیات می‌کردند، نیاز به این جاده بود. جاده سه متر عرض داشت و خیلی خراب بود. باید به‌طور اساسی آن را بازسازی می‌کردیم.

شب و روز کارم جاده‌سازی و نفت پاشی بود. عراقی‌ها هرچه در مسیر بود، از تیر برق و ریل و تخته را جمع کرده و برای خودشان سنگر درست کرده بودند. هر ماشین که رد می‌شد، کلی گردوخاک راه می‌افتاد. من هم مدام در مسیرهای پرتردد نفت می‌پاشیدم تا گردوخاک کمتر شود.

شب مرحله سوم عملیات بیت‌المقدس، در شلمچه مشغول نفت پاشی بودم. ساعت دوازده یا یک نصفه‌شب بود که از خط برگشتم. به من گفتند: حاج‌آقا حسن بیگی گفته توی رقابیه جلسه داریم. باید بیای.

با چند تا از بچه‌ها راه افتادیم. به پادگان حمیدیه رسیدیم. شب آنجا خوابیدیم و صبح حرکت کردیم. در راه، از دامادمان، علی‌اصغر کلامی صحبت می‌کردند که چهارتا بچه دارد و دو تا از آن‌ها دوقلوی چندروزه هستن. شک کردم. همه ناراحت بودند. پرسیدم: اتفاقی براش افتاده؟ گفتند: شهید شده.

علی‌اصغر به‌عنوان راننده بلدوزر در رقابیه مستقر بود. گفتند: سوار ماشین بوده که توی رود کرخه افتاده و آب اون رو با خودش برده. نگران خواهرم بودم که چطور این خبر را به او بدهم.

به همان‌جایی رفتیم که علی‌اصغر در آب افتاده بود. باید پیدایش می‌کردم. سوار قایق شدیم و رفتیم. سمت پایین رودخانه، پشت یک درخت گیرکرده بود. به شکم روی آب افتاده بود. او را برگرداندم. خودش بود.

سریع از داخل ماشین پتو آوردیم و او را داخل پتو گذاشتیم و به عقب منتقل کردیم. به بستگانم در سرخه زنگ زدم و خبر دادم که علی‌اصغر شهید شده و پیکرش را فردا ظهر می‌آورم.

شادی آزادی خرمشهر و غم فراق یاران

خرمشهر آزادشده بود و همه خوشحال بودند. من هم خوشحال بودم ولی وقتی چشمم به پیکر علی‌اصغر می‌افتاد، غم و اندوه وجودم را فرامی‌گرفت. به خواهرم فکر می‌کردم و چهار فرزندی که باید بدون پدر، بزرگ می‌کرد.

بعد از مراسم هفتم شهید، می‌خواستم دوباره به جبهه برگردم. همسرم مخالفتی نکرد. اگر صبر و همراهی‌اش نبود، نمی‌توانستم راهی جبهه شوم.

وقت رفتن گریه کرد و گفت: من بعد از شما چی کار کنم؟ گفتم: مرگ و زندگی دست خداس و ما هم باید راضی به رضای خدا باشیم. شما هم راضی باش تا اجرت ضایع نشه. همسرم پیش پدر و مادرم بود و آن‌ها هوایش را داشتند تا بتوانند با خاطرجمع به جبهه بروم.

منبع:

اصغر زاده چوبدار، محمد، جنگ منهای اسلحه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۲۷، ۱۲۸، ۱۲۹، ۱۳۰، ۱۳۲، ۱۳۳

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • امیر حیدری: هیچ‌کس قادر به تهدید جمهوری اسلامی و منافع ملی کشور نیست
  • برداشت بیش از ۴۶۰ تن کلزا از مزارع خرمشهر
  • اقلیم کردستان: روابط تاریخی ما را به ایران پیوند داده است
  • اوقات شرعی هفدهم اردیبهشت ماه به افق آبادان و خرمشهر
  • اصلاح قانون تاسیس مدارس غیردولتی گرفتن مجوز برای مسئولان را محدود می‌کند
  • نتانیاهو از رفتن به زندان جان به در برد
  • انجام نخستین عمل جراحی نخاع در خرمشهر
  • جراحی نخاعی برای نخستین بار در خرمشهر
  • یک روایت از جهادگران در عملیات بیت‌المقدس
  • منافع غرب در باقی ماندن اسرائیل است